کی از خاطرات کودکی همه ما داستان و همینطور فیلم الیور توئیست است. داستان پسرکی یتیم که بخاطر یتیم بودنش چه فلاکتها و مشفتها که بر او  نازل نمیشود. الیور نماد همه بچه های مفلوکی است که از فرط فقر به دام تبهکاری و تبهکاران گرفتار میشود. الیور نماینده بچه هائی است که رذالت و گناه اطرافیان هرگز ذات اصیل وی را دگرگون نمیکند و در نهایت پاداش این عدم دگردیسی رسیدن به شادکامی دنیوی و ثروت است. داستانهای مشابه الیور توئیست زیادند از سارا کورو (یا شاهزاده کوچک. نوشته ی فرانسیس هاچسون برنت) بگیرید تا داستان کوتاه دخترک کبریت فروش (نوشته ی  هانس کریستین آندرسن) . اما آنچه الیور توئیست را یک سروگردن بالاتر از دیگران قرار میدهد شخصیت پردازیها ، واقع گرائیها و پیچشهای عجیب داستان است.
کتاب الیور توئیست

یکی از تفاوتهای داستان الیور توئیست با داستانهای مشابه آنست که در این کتاب ، نويسنده ابتدا به آغاز پیدایش تبهکاری در یک انسان می پردازد و سپس به نحوی خیره کننده بین تبهکاری و گمراهی فاصله ها را تشریح میکند.همچنانکه در فرهنگ اسلامی هم بین ایندو فاصله هست (صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لاالضالین : مغضوبین و ضالین یعنی گناهکاران و گمراهان) . بزه کاران در واقع دو دسته اند : بدذاتان و کسانی که رنگ بدذاتی گرفته اند (و نه اینکه ذاتا بد باشند).
و اما قصه چیست؟ سعی میکنم خلاصه جامعی برای دوستان بنویسم. معمولا همه ما70 درصد الیور توئیست را و اینکه قصه چگونه آغاز میشود و به اواسط راه میرسد در ذهن داریم اما اینکه در پایان کار چه کسی با دیگری نسبت قرابت و خویشاوندی داشته است را هماره از یاد برده ایم. تقصیر ما نیست تقصیر رمان هم نیست. مقصر واقعی کارگردانان فیلمها و سریالهای الیور توئیست هستند که هرگز پایان قصه را پرداختی درست نکرده اند. پایان داستان هماره در یک جمله آنهم از زبان یکنفر گفته میشود و هرگز در ذهن بیننده فیلم نقش نمی بندد


الیور توئیست فرزندی بی هویت (از پدر و مادری مجهول الهویه) است که در یک نوانخانه (یتیم خانه) در کنار افرادی مثل خود (یا شبیه به خود) زندگی میکند. بامبل (فراش کلیسا) از تازیانه زدن به این بچه ها لذت می برد. رفتارهای خبیثانه بامبل و سایر مسئولین نوانخانه در نهایت منجر به اعتراض الیور 9 ساله به کم بودن غذا میشود (البته با یک قرعه کشی که برای اعلام این اعتراض توسط بچه ها صورت میگیرد). از آن پس رفتار بامبل و مسئولین نوانخانه با الیور به شدت حیوانی میشود تا در نهایت وی را به یک تابوت ساز بنام سوربری می سپارند.وی در آنجا مورد آزار یتیم دیگری بنام کليپول قرار میگیرد و پس از مدتی از آنجا به مقصد لندن می گریزد. در لندن توسط پسرکی بنام جک داوکینس به گروه دزدان و جیب برها می پیوندد. اعضای این گروه عبارتند از :

فاگین – یا فاجین -  (مردی یهودی با ریشی بلند و چهره ای نخراشیده و مال پرست که سردسته بچه های جیب بر است)
چارلی بیتز (یکی از جیب برها )
نانسی (زنی زیباروی و دوست سایکس که علیرغم گناهانش باطنی پاک سیرت دارد)
بیل سایکس (مردی حیوان صفت و درنده خو و دوست نانسی که تخصص وی دستبرد به خانه هاست و یک سگ هم همراه اوست)
داجر ( یکی دیگر از جیب برها. که معروف به داجر تردست است )
الیور حین یک سرقت گرفتار میشود و با وساطت آقای براون لو که پیرمردی مهربان و دوست داشتنی است و همراه پرستار پیرش خانم بدوین زندگی میکند مدت کوتاهی سرپرستی میشود اما مجددا گروه فاگین او را به جمع خود بازمیگردانند. الیور در چند سرقت (از جمله سرقت منزل یکی از ثروتمندان شپرتون بهمراه سایکس و کودکی دیگر که منجر به تیر خوردن الیور و مدتی به اغما رفتنش می انجامد) شرکت میکند... ارتباطات سری و مخفیانه فاگین با مردی بنام مانکس که فاگین را تطمیع و ترغیب به حرفه ای تر کردن الیور در کارهای زشت دارد و یا اعترافات پیرزنی به خانم کورنی(از سرسپرستان نوانخانه که بعدها همسر بامبل شد) که مادر الیور را بهنگام زایمان الیور دیده بود و حکایت میکرد زن گفته است الیور هرگز از شنیدن نام مادرش شرمگین نخواهد شد ... همه نشان از ماجراهائی خاص در پشت پرده دارند... الیور تیر خورده با پیکری نیمه جان به خانه مورد سرقت بنام  مایلی و خواهرزاده جوانش رز پناه می برد و تحت درمان قرار میگیرد... پس از بهبودی، الیور برای یافتن آقای براون لو ابراز تمایل میکند اما به او خبر میدهند وی تمام املاکش را فروخته و به هند رفته است... مانکس با خانم کورنی ملاقات میکند و از مادر الیور می پرسد. کورنی در قبال دریافت مبلغی پول کیسه چرمی کوچکی به مانکس میدهد که زمانی بر گردن مادر الیور بوده است. بر روی حلقه ی ازدواج درون کیسه نام اگنس نوشته شده و جای نام خانوادگی خالی است و یک تاریخ را در یکسال پیش از تولد الیور را نشان میدهد. مانکس کیسه را به درون رودخانه می اندازد. نانسی بشکلی اتفاق گفتگوی فاگین و مانکس را میشنود خود را به منزل خانم مایلی می رساند تا حقایقی را که از زبان مانکس و فاگین شنیده است به وی بگوید. او محل اقامت الیور را از گفتگوی مانکس و فاگین یافته بود. نانسی به خانم مایلی گفت : مانکس پول هنگفتی به فاگین داده است تا وی از الیور یک دزد حرفه ای بسازد. او مدارکی که ممکن است منجر به شناخته شدن هویت بچه شود را به رود انداخته و پس از تبدیل شدن الیور به یک سارق قصد آن دارد که او را گرفتار و در نهایت به چوبه دار بسپارد تا ثروتی هنگفت را تصاحب کند... نانسی پس از رساندن این خبر بخاطر عشقی که به سایکس دارد باز میگردد و قول میدهد همیشه یکشنبه ها نیمه های شب روی پل لندن مایلی را ببیند. خانواده مایلی آقای براون لو را می یابند و هرآنچه از الیور میدانند به او میگویند. آنها برای به دام انداختن مانکس و اطلاع از آن ثروت به کمک گریم ویک (دوست پیر آقای براون لو که وکیل است) دست بکار میشوند. شبی که نانسی مجددا قصد ملاقات خانواده مایلی را دارد فاگین کلیپول (همان که زمانی شاگرد تابوت ساز و همراه الیور بود... و اخیرا پس از زدن دخل تابوت ساز  به لندن گریخته و به جمع گروه فاگین پیوسته بود) را مامور تعقیب نانسی میکند. کلیپول میشوند که نانسی مشخصات و محل اقامت سایکس را به براون لو و مایلی و رز میدهد. خبر خیانت نانسی، سایکس را خشمگین میکند.این خشم در نهایت منجر به قتل نانسی به طرزی فجیع توسط سایکس و متواری شدن وی میشود. براون لو با مشخصاتی که نانسی از  مانکس داده بود او را شناخت . مانکس (با نام اصلی ادوارد لیفورد) در واقع فرزند برادر همسر براون لوست. پدر مانکس زمانی با دختری بزرگتر از خود ازدواج کرده و پس از تولد فرزندشان مانکس، از او جدا شده بود.سپس دل به دختر رفیقش که افسر بازنشسته نیروی دریائی بود سپرد. در این اثنا ثروتی هنگفت از طرف یکی از اقوامش به او رسید. وی در راه رم برای بنام کردن همین ثروت دچار بیماری سختی شد و در گذشت بدون آنکه وصیت نامه ای از خود بجا گذارد . او پیش از مرگ یک تابلو نقاشی از چهره یک دختر که دوستش میداشت و خود نقاشی کرده بود به براون لو داده بود. بروان لو پس از مرگ وی مدتها بدنبال آن دختر گشته بود. او وقتی الیور را دید متوجه شباهت چهره دختر نقاشی شده و الیور شده بود. پس از گم شدن الیور براون لو بدنیال مانکس به هنر رفته بود تا اطلاعاتی از این پسر کشف کند اما در نهایت این نانسی بود که چشم او را به روی حقایق باز کرده بود... براون لو مانکس را تحویل پلیس میدهد و پرده از حقیقت برمیدارد. مانکس برادر الیور توئیست است. مانکس چنین اعتراف میکند : مادرم پس از مرگ پدرم در میان نامه های پدر 2 نامه یافت. یکی از آنها خطاب به اگنس بود. او در آن نامه از رابطه بدون ازدواج با اگنس که منجر به حامله شدن وی پیش از ازدواجشان شده بود اظهار ندامت کرده بود. او به دختر سپرده بود که جای نامش را کنار اسمش رو حلقه ازدواجشان خالی نگه دارد تا به عهد خود وفا کند.. نامه دوم در واقع وصیت نامه او بود. او بخش اعظم ثروت خود را به دو قسمت یکی برای اگنس فلمینگ و دیگری برای فرزند او. او شرط گذاشته بود که اگر فرزند آنها دختر بود بدون هیچ قیدی آن بخش از ثروت را به او بدهند و اگر پسر بود باید صبر میکردند تا ثابت شود پسر قدم به راه کج نگذارد و صلاحیت او و اینکه نام پدرش را زنده نگه دارد ثابت شود. مانکس ادامه داد مادرم وصیت نامه را سوزاند ، پدر دختر از رسوائی او (که چند هفته قبل از خانه گریخته بود) دق کرد و مرد . خواهر اگنس را دهقانان بزرگ میکردند اما مادرم داستان روسیاهی خواهرش را برای دهقانان گفت و حتی او را دختری نامشروع نامید. در نهایت ، این دختر توسط یک بیوه بزرگ شد و این دختر واقع همان رز است (خاله الیور)... بیل سایکس که بخاطر قتل نانسی فراری بود شناسائی و بهنگام فرار از دست مردم و پلیس از پشت بام یک خانه از طنابی که برای فرار استفاده میکرد حلق آویز شد ... رز با هاری مایلی ازدواج کرد ، بامبل و کورنی شغل خود را از دست دادند ، فاگین دستگیر و محکوم به اعدام شد ، تمام افراد فاگین دستگیر و به مجازات رسیدند ، کلیپول بخاطر لو دادن فاگین تبرئه شد  و با شغلی آبرومندانه زندگی کرد، چارلی بیتز توبه کرد و شرافتمندانه زندگی کرد و نام او بعدها بعنوان زبده ترین چوپان مشهور شد ، الیور توسط براون لو به پسر خواندگی پذیرفته شد ...  به پیشنهاد براون لو ثروت بین الیور و مانکس به نسبت مساوی تقسیم شد تا شاید مانکس اصلاح شود اما او به کارهای ناشایست خود ادامه داد و در نهایت در زندان درگذشت.

بخاطر طولانی شدن خلاصه داستان عذرخواهی میکنم اما روابط بین افراد در این رمان آنقدر پیچیده و زیاد است که ناچار به ذکر آنها بودم . ناچار بودم چون اگر فیلمها و سریالهای متعدد اقتباس شده ازین داستان را دیده باشید حتما توجه کرده اید که مثلا در یکجا آقای براون لو عموی الیور معرفی میشود و جائی دیگر پدر بزرگ او که هیچکدام درست نیست و نشان از آن دارد که حتی فیلمنامه نویسان گاهی تعمدا یا سهوا نسبتهای خانوادگی را برای راحتی ذهن بیننده دچار دگرگونیهایی نابخشودنی کرده اند و گاه از خیر انتهای داستان و سرنوشت تک تک افرادش گذشته اند.( در فیلم الیور ساخته کارول رید الیور فرزند برادر زاده براون لو معرفی میشود و در الیور توئیست دیوید لین پدر بزرگ او و ...)

نويسنده و ديگر آثارش

ین رمان، 175 سال قبل ابتدا بشکل چندین جزوه و در نهایت بشکل یک کتاب منتشر شد (با نام اصلی ماجراهای الیور توئیست). چارلز جان هافام(هوفام) دیکنر که به چارلز دیکنز معروف است نویسنده این اثر جاودانه است که خود از 13 سالگی گرفتار فقر و رنج بود. پدرش به سبب یک قرض به زندان افتاد و وی از 13 سالگی مجبور به کار در یک کارگاه واکس سازی شد.به مدرسه رفت ، سپس منشیگری کرد بعد در 17 سالگی تند نویس دادگاه شد و بعد خبرنگار گشت. دوسال قبل از تولد داستان الیور وی سردبیر مجله شده بود. در همان زمان بود که متعهد شد همه ماهه بخشی از یک رمان بنام الیور توئیست را در این مجله بنویسد. خوانندگان زیاد شدند و در نهایت بر اثر فشاری که روی وی بود کل رمان را در 3 جلد منتشر کرد. استقبال مردم انگلستان و بعدها جهان از داستان الیور بی سابقه بود. داستان او آنقدر واقعی بود که گوئی چشم سومی از بالا سرنوشت محتوم انسانهای محکوم به خیر و شر را در یک جامعه بشری به تصویر می کشد . آشنائی خود دیکنز با متن جامعه (جامعه فرودست) از یکسو و همچنین تسلط وی به جامعه بالاست (امثال قاضی و دادگاه و ادارات پلیس و زندان و غیره) توانست در نهایت منجر به خلق داستانی شود که در دل همه مردم دنیا بنشیند.

دیکنز در سال 1812 متولد و 58 سال بعد درگذشت. عده ای عقیده دارند چارلز دیکنز پس از شکسپیر بزرگترین نویسنده تاریخ انگلستان است. میگویند دیکنز در 17 سالگی عاشق دختری از قشری مرفه (بنام ماریا) شد اما والدین دختر به دلیل پائین بودن سطح طبقاتی – اجتماعی دیکنز هرگز با این ازدواج موافقت نکردند که بعدها دیکنز از چنین عشقهای سختی در آثاری چون آرزوهای بزرگ (شخصیت استلا) و در دیوید کاپرفیلد (شخصیت دورا) و همچنین آثاری دیگر غم دل گفت. وی در 24 سالگی با کاترین هوگارت(دختر سردبیر روزنامه) ازدواج کرد و از او صاحب ده فرزند شد! مرگ خواهرزن وی که مدتها با آنها میزیست آنچنان تاثیری در وی نهاد که در داستان الیور توئیست برای مادر الیور یک خواهر بنام رز ساخته و پرداخته کرد که روحی آسمانی و پاک دارد. 21 سال بعد با تحریکات مادر کاترین از او جدا شد علت این جدائی را روابط دیکنز با بازیگر-خواننده نچندان مشهور الن ترنان نوشته اند. (مشهورترین نقشی که ترنان بازی کرد نقش ژولیت در رومئو و ژولیت است). پلیس ترنان و خواهرش را در محله روسپیگران در کنار دیکنز دستگیر کرده بود و همین امر شائبه ارتباط را بیشتر میکرد.دیکنز ابائی از ابراز علاقه به ترنان نداشت و بارها آنرا اعلام کرد و پس از جدائی او از همسرش ترنان به خانه او رفت و آمد میکرد. دیکنز از یک سانحه قطار جان سالم بدر برد اما دچار فلج بخشی از بدن و لنگیدن پای چپ شد. اما با این وجود در اواخر عمر برای دیگران کتاب خوانی میکرد. مهمترین آثار چارلز دیکنز عبارتند از :

الیور توئیست ، آرزوهای بزرگ ، دیوید کاپرفیلد ، سرود کریسمس ، داستان دوشهر ، خانه غمزده ، دوریت کوچولو ، ماتریت چازلویت ،دوست مشترک ما ، کریکت روی شومینه ، ناقوسها ،  مرد جن زده ،  دوران سخت ،آقای پیکوک ، اسرار ادوین درود(که ناتمام ماند) و ...

سینما و دیکنز

دیکنز در داستانهای خود نبوغ عجیبی در تصویر کردن یک صحنه دارد و این یعنی پرداختی سینمائی. گاهی جزئیات را ، حتی جهت تابش نور و حتی شکل خیس بودن سنگ فرش یک خیابان یا لباس یک نفر و شکل دقیق یک منزل را کاملا شرح میدهد. ازین رو اکثر آثار این نویسنده به فیلم ، سریال و کارتون تبدیل شده اند و سینما بخشی از فیلمهای داستانی کلاسیک خود را وامدار دیکنز است. اکثر فیلمهای ساخته شده از آثار دیکنز موفق به کسب جوائزی ممتاز شده اند و عمدتا از آثار فاخر تاریخ سینمای جهانند که من به تعدادی از آنها اشاره میکنم:
 
 
 
 
الیور توئیست : تاکنون فیلمها و سریالهای متعددی از روی این رمان ساخته شده است اما برترین آنها دو فیلم است. اولی فیلم الیورتوئیست محصول 1948 و از ساخته های کارگردان شهیر انگلستان دیوید لین است (فیلم مورد بحث ما) و دومی فیلم الیور (ساخته کارول رید). انجمن فیلم بریتانیا این فیلم را یکی از 100 فیلم برتر تاریخ سینما معرفی کرد... به تفصیل در مورد این فیلم صحبت خواهیم کرد.

الیور محصول سال 1968 ساخته کارول رید که بازهم داستان الیور توئیست را به تصویر کشید. این فیلم نیز یکی از بزرگترین فیلمهای تاریخ سینماست که موفق به نامزدی 11 (و به روایتی 9 جایزه) و برنده 6 جایزه اسکار شد. حتی رون مودی (بازیگر نقش فاگین) در این فیلم موفق به کسب جایزه گولدن گلاب هم شد. مارک لستر در این فیلم در نقش الیور ظاهر شد. مارک لستری که اخیرا و پس از مرگ مایکل جکسون خواننده (دوست 27 ساله اش) ادعا میکند فرزند جکسون از اسپرم اوست ! یک فیلم موزیکال نصفه نیمه که بیننده نمیتواند خود را قانع کند بچه هائی که در نوانخانه دچار فلاکت هستند به ناگاه بزنند زیر آواز و بقول مهران مدیری! حرکات موزون هم از خود بروز دهند.


آرزوهای بزرگ ساخته 1946 ساخته دیگر دیوید لین. این فیلم موفق به نامزی 5 و برنده 2 جایزه اسکار شد. انجمن فیلم بریتانیا این فیلم را نیز جزو 100 فیلم شاخص سینما میداند. شخصیتهای خانم هاویشام و استلاو همینطور پیپ وحتیجوگارجری آهنگر در این اثر بی نظیرند.
سرود کریسمس . این رمان نیز بارها مورد اقتباس قرار گرفت که آخرین آن در سال 2009 با هنرمندی جیم کری بود. این فیلم در انگلیس با نام اسکروج و در آمریکا با نام سرود کریسمس بشکل سه بعدی روی پرده رفت. اما بهترین اثر این اقتباس نسخه سال 1951 است. در سال 1983 نیز یک فیلم کوتاه انیمیشن از روی این اثر با نام سرود کریسمس میکی  ساخته شد که جایزه بهترین فیلم کوتاه انیمیشن را بخود اختصاص داد.
داستان دو شهر محصول 1935. اکثر منتقدین سینما این فیلم را بهترین شکل اقتباسی سینما از آثار دیکنز میدانند. رمان این کتاب بهمراه شازده کوچولو پرفروشترین کتاب تک جلدی جهان در تاریخ است.
خانه غمزده 2005 . این فیلم موفق شد جایزه 2 جایزه گولدن گلاب را تصاحب کند. این فیلم یک فیلم طولانی است که بعضا بشکل سریال نمایش داده شد.
دوريت کوچولو 2008. این فیلم موفق به کسب جایزه امی شد چراکه طولانی بود و بشکل سریال پخش شد.
دوست مشترک ما 1998 . و مارتین چازلویت 1994. هردو بشکل فیلمهایی بلند و شبه سریال ساخته شد. مارتین چازلویت با بازی پل اسکافیلد موفق به کسب جایزه امی شد و فیلمهای بسیار زیاد دیگر همچون دیوید کاپرفیلد ، نیکلاس نیکولبی و ... که مجالی برای پرداختن به آنها نیست.

فيلم الیور توئيست
کارگردان : دیوید لین 
فیلبرداری: گاری گرین 
تدوین : جک هریس 
فیلمنامه:استنلی هینز و دیوید لین (براساس رمان چارلز دیکنز)
تهیه کننده : رونالد نیم 
موسیقی : آرنولد باکس
بازیگران: 
الگ گینس (فاگین) / رابرت نیوتون (بیل سایکس) / جان هاوارد دیویس (الیور توئیست) / هنری استیفنسن (آقای براون لو) / فرانسیس ل سولیوان (آقای بامبل) / کی والش (نانسی) / ماری کلر (خانم کورنی) / آنتونی نیولی (داجر) / ژوزفین استوارت (مادر الیور) / رالف ترومن (مانکس) / گیب مک لاگلن (اقای سوربری) / کاتلین هریسون (خانم سوربری) / امی ونس (خانم بدوین) / فریدریک لوید (آقای گریم ویک) / مایکل دیر (نوا کلیپول) / دیانا دوری (شارلوت) / جی . فی (کتابفروش) / جان پاتر (چارلی بیتز) / مائوریک جونز (دکتر نوانخانه) / مائوریس دنهام (رئیس پلیس) / هنری ادواردز (افسر پلیس) / و ...
محصول 1948 انگلستان (شرکت سینه گیلد)
سیاه و سفید. 116 دقیقه
 
 
این فیلم یکی از آثار فاخر کلاسیک تاریخ سینماست. ساختار این فیلم آنقدر واقع گرایانه است که بیننده هرگز حس نمیکند که مشغول تماشای یک فیلم است. صحنه آرائی های فیلم ، کوچه های قدیمی ، نورپردازیها و لباسها آنقدر طبیعی و فوق العاده طراحی شده یا انتخاب شده اند که گوئی کارگردان فیلم را دقیقا در زمانی که چارلز دیکنز داستان را خلق کرده ساخته است. فیلمبرداری و موسیقی فیلم آنچنان با خود فیلم سازگار و منطبق است که هرگز حس نمیشوند (درست برخلاف اکثر فیلمهای مشهور تاریخ سینما که گاهی موسیقی یا فیلمبرداری از خود فیلم جلو هستند و کاملا به چشم می آیند). دیوید لین اولین اقتباس خود از رمانهای چارلز دیکنز را فیلم مشهور آرزوهای بزرگ قرار داد و برای دومین بار در یک سال سراغ یکی دیگر از آثار این نویسنده یعنی الیور توئیست رفت. کی والش که در الیور تویست نقش نانسی را بازی میکند طی سالهای 1940 تا 1949 همسر دیوید لین بود. والش که یک رقاص و بازیگر تمام عیار بود در 1946 داستان آرزوهای بزرگ را خواند و به همسرش پیشنهاد داد فیلمی ازین رمان بسازد. دیوید لین به درخواست همسرش کتاب را برای اولین بار خواند و سپس فیلمی را ساخته و پرداخته کرد که بدون شک یکی از بهترین فیلمهای کلاسیک تاریخ سینماست. لین در آن فیلم برای اولین بار از الک گینس استفاده کرد که گفته میشود برای اولین بار بود که در یک فیلم میخواست صحبت کند و اضطراب شدیدی داشت. در همان سال و پس از موفقیت محیر العقول آرزوهای بزرگ نزد عوام و منتقدین ، لین به سراغ یکی دیگر از رمانهای مشهور دیکنز یعنی الیور توئیست رفت.


اگرچه فضای آرزوهای بزرگ سفید و سیاه را یکجا دارد اما فضای الیور توئیست کاملا تیره و تار است. آدمهای خوب فیلم آنقدر تعدادشان کم است که در بین آدمهای بد گم شده اند. همه برای این طفل دسیسه چیده اند. از خانمی که الیور را بدنیا می آورد بگیرید تا فاگین. فاگین این فیلم بدون شک بی نظیرترین فاگین تاریخ سینما و تلویزیون است. سر الک گینس به مدد گریم و لباس فوق العاده اش با آن بینی بزرگ چهره ای فوق العاده از یک یهودی طماع و دزد به تصویر میکشد که اصولا اگر کسی این فاگین را ببیند فاگینهای دیگر را هرگز هضم نخواهد کرد. گینس انگار خود فاگینی است که دیکنز در ذهن داشت و البته سایر بازیگران که همگی خوبند. بچه که بودم عاشق کی والش بودم که نقش نانسی را بازی میکرد. وقتی بیل ساکس نانسیرا کشت تا سه شب خوابهای پریشان می دیدم و از این مرد کینه به دل گرفته بودم. بازی فوق العاده رابرت نیوتون که از بازیگران بزرگ تاتر بود .با آن هیئت مخوف که گاه با گرد کردن چشمها و فشردن دندانها بهم زهره هر کسی را می ترکاند جائی از انسانیت در وجود خود بجا نگذاشته بود و عجیب آنکه زنی مثل نانسی عاشق چنین شخصیتی بود! فضائی که لین در صحنه قتل در این فیلم خلق میکند کم از صحنه قتل فیلم روانی هیچکاک ندارد.  نورپردازی فوق العاده و بازی خیره کننده والش و نیوتون در نهایت جنازه معشوق را روی دست عاشق میگذارد و یا بهتر است بگوئیم این عاشق است که کشته میشود و این بار قواعد عشق و عاشقیت کاملا سازگار است چراکه هماره و در طول تاریخ این عشاق بوده اند که جان سپرده اند.
 
فیلم به داستان اصلی چندان وفادار نیست. مثلا نام کوچک سایکس در داستان اصلی بیل است اما در این فیلم  و در نسخه اصلی در یکی دو جا به او ویلیام میگویند. و یا اینکه انتهای داستان بعد از سقوط سایکس از پشت بام بطور کلی حذف شده است . از رز و خانم مایلی که رز(خواهر) الیور را بزرگ کرده است و حتی خواستگار رز خبری نیست. دیوید لین ته قصه را با پدربزرگ خواندن آقای براون لو(که کاملا مغایر با داستان اصلی است) و نمایش یک تصویر از خانه ای مجلل و آسایش و آخر بخیر شدن الیور ختم بخیر میکند و از جزئیات خبری نیست. وی آنقدر فیلم را درگیر نیمه اول رمان میکند که مجبور است نیمه دوم را که در واقع ارتباطات پیچیده گذشته این افراد است بکلی حذف کند. از سرنوشت تک تک خلافکارها خبری نیست و لین فقط به سرنوشت فاگین و سایکس و مانکس و بامبل و  کورنیاشاره ای گذرا میکند. این فیلم هرگز بخاطر وفاداری به اصل یک رمان یا در واقع اقتباسی صرف محبوب منتقدین نبوده است و صرفا بلحاظ کارگردانی و تصویرسازیها و بازیهای فوق العاده ذهن منتقدان را درگیر خود کرده است. آنقدر که لین در آرزوهای بزرگ اکثر جزئیات داستان دیکنز را مو به مو تصویر سازی میکند در الیور توئیست خبری از وفاداری به اثر دیکنز نیست .
 
این فیلم بخاطر یهودی بودن شخصیت فاگین و اینکه از این یهودی، شخصیتی خبیث خلق میشود در آلمان و حتی خود آمریکا 5 تا 10 دقیقه با سانسور اکران میشود. اما در انگلیس نسخه کامل 116 دقیقه ای روی پرده می رود. یهودیها هرگز با نشان دادن تصویری زشت از ایشان در تاریخ موافق نبوده اند آنها بر اساس کتاب ت ل م و د خود (که در واقع قانون اساسی یهود است) فقط خود را انسان میدانند و سایر کسانی که بشکل انسان (اعم از مسلمان یا مسیحی و ...) در زمین راه میروند را در حکم حیواناتی میدانند که خداوند آنها را برای خدمت به یهود خلق کرده است (بند اول ازین کتاب) . در بند دوم میخوانیم : ای یهود از آنچه از ثروت میتوانید در زمین برای خود جمع کنید چنانکه همواره دیگران به شما محتاج باشند تا شما به دیگران... می بینید که روحیات فاشیستی کاملی در ذهنیت یهود از بدو خلقت وجود داشته است و تا قیامت هم وجود خواهد داشت. آنها حتی از کتاب تاجر ونیزی شکسپیر دل خوشی ندارند که یک یهودی در نهایت تحقیر میشود. آنها آنقدر نفوذ دارند که بتوانند به فیلمی مثل بن هور اسکارهای متعدد دهند چون در حمایت از یک یهودی است اما به السیدو سقوط امپراطوری رومنه (چون سخنی از یهود در انها نیست). آنها عاشقانه فیلمی چون فهرست شیندلررا میستایند و کارگردانش را کاملا از لحاظ مالی در تمام عرصه های زندگی اش یاری می رسانند ... چنین افرادی هرگز دوست ندارند از یک یهودی چهره ای چون فاگین خلق شود و امروزه می بینید که اگرهم از الیور توئیست اقتباسهای دیگری صورت میگیرد نام فاگین یهودی فقط به فاگین خلاصه میشود و هرگز اشاره نمیشود که وی یک یهودی است در حالیکه دیکنز دائما در داستان اصلی به اینکه این شخص جود است اشاره میکند (به هر ترتیب بیننده عاقل از هیئت فاگین – مثل ریش بلند و کلاه مخصوص و کلاه شاپوئی و کت بلند و اخلاقیات و سکناتش – خوب میفهمد که وی یک یهودی تمام عیار است )
 
در مورد این فیلم بسیار میتوان نوشت اما خواندنش نه در حوصله دوستان خوب ماست و  نه نوشتنش در حوصله من . به کلیات اشاره کردم و به همین اکتفا میکنم . نکته جالب اینکه اکثر عوامل اصلی فیلم فوت کرده اند که آخرینشان جان هاوارد دیویس (الیور) بود که سال قبل در 72 سالگی درگذشت. تاکنون بازیگرانی متعددی نقش الیور را در تاریخ سینما و تلویزیون بازی کرده اند که قدیمی ترین آنها ادیت استوری بود که در سال 1909 در فیلمی به همین نام بازی کرد و آخرینشانویلیام میلر که در یک سریال این نقش را (در سال 2007) بازی کرده است. از دیگر الیورها میتوان به نامهائی چون وین برونز ، جکی کوگان ، دیک مور ، آدریانو استوارت ، ریچارد توماس، مارک لستر ، دانیل موری ، ریچارد چارلز ، بن رودسکا ، جوزف لورنس ، سام اسمیت ، بارنی کلارک و ... اشاره کرد. حتی در تعدادی از نسخ، دو نفر این نقش را بازی کردند تا بزرگتر شدن و تغییرات ظاهری الیور بهتر نمود داشته باشد.

دهه 60 کارتون الیور توئیست از سینما پخش شد. این کارتون که به کارگردانی هال ساترلند (و توسط شرکت برادران وارنر ) در سال 1974 ساخته شد اگرچه کیفیت کارتونهای دیزنی را نداشت اما نحوه روایت داستان جذابیت خاصی داشت . بخشهای زیادی ازین فیلم موزیکال است که در ایران به مدد دوبله بشکل عادی نمایش داده شد . فهرست گویندگان این کارتون در تاپيک کارتونهای قدیمی پیش ازین و در کافه ثبت شده است و از دوبله های نسبت خوبیست که در اوایل دهه 60 در کنار کارتونهائی مثل رابین هود (دوبله دوم که به تفصیل در مورد آن در همین تاپیک گفتیم) ،جزیره اسرار آمیز، سفر به مرکز زمین و کنت مونت کریستواز محبوبترین کارتونهای زمان بود اما دفعات پخش آن از دیگر کارتونها کمتر بود و به همین دلیل چندان در یادها نماند.
 

مشخصات دو دوبله الیور توئیست
 
دوبله اول به مدیریت احمد رسول زاده
 
ناهید امیریان بجای جان هاوارد دیویس در نقش الیور توئیست
خسرو شایگان بجای رابرت نیوتن در نقش بیل سایکس
عزت الله مقبلی بجای الک گینس در نقش فاگین
سیمین دخت احساسی بجای کی والش در نقش نانسی + امی ونس در نقش خانم بدوین
پرویز فیروزکار بجای فرانسیس ال. سولیوان در نقش آقای بامبل
پرویز نارنجیها بجای هنری استیفنسون در نقش براون لو
سیمین سرکوب بجای ماری کلر در نقش خانم کورنی
سیامک اطلسی بجای رالف تورمن در نقش مانکس + مائوریک جونز در نقش دکتر
مهدی آرین نژاد بجای گیب مک لاگلن در نقش آقای سوربری
محمد بهره مندی بجای مایکل دیر در نقش نوا (نوح) کلیپول
جواد پزشکیان بجای جی. فی. در نقش کتابفروش + کنت داونلی در نقش رئیس یتیم خانه
مهدی آژیر بجای آنتونی نیولی در نقش داجر
راوی : اکبر منانی
 
 
دوبله دوم به مدیریت عزت الله مقبلی
 
ناهید امیریان بجای جان هاوارد دیویس در نقش الیور توئیست
حسین عرفانی بجای رابرت نیوتن در نقش بیل سایکس
عزت الله مقبلی بجای الک گینس در نقش فاگین
رفعت هاشم پور بجای کی والش در نقش نانسی
صادق ماهرو بجای فرانسیس ال. سولیوان در نقش آقای بامبل
ایرج رضائی بجای هنری استیفنسون در نقش براون لو
آزیتا لاچینی بجای ماری کلر در نقش خانم کورنی
اکبر منانی در نقش رالف تورمن در نقش مانکس + کنت داونلی در نقش رئیس یتیم خانه
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
این فیلم دوبار دوبله شده است. یکبار پیش از انقلاب و به مدیریت احمد رسول زاده (در استودیو دماوند) دوبله شد و برای بار دوم در اوایل انقلاب و توسط مرحوم عزت اله مقبلی . هر دو دوبله ارزشمند و قابل ستایش است. در هر دوبله مرحوم مقبلی با استادی تمام بجای الگ گینس در نقش فاگین که شخصیتی محوری است صحبت میکند و از سوی دیگر ناهید امیریان بجای جان هاوارد دیویس در نقش الیور توئیست. دوبله اول سینمائی و دوبله دوم ویدیوئی است.
 
موارد مشابه و جرح و تعدیلهای من دراوردی در هر دو دوبله به وفور شنیده میشود. اگر پیش از انقلاب گویندگان ابائی از کلملتی چون شراب یا حرامزاده یا کلمات رکیک نداشتند ، پس از انقلاب تحریفها بشکل دیگری نمود پیدا کرده است. هر دو دوبله نسبت به نسخه اصلی وفادار نیستند. بعبارت ساده تر هرکدام سازی و نوائی مخصوص بخود میزند. نمیدانم ترجمه ها کار کیست اما هیچکدام آنچنان که بایسته بوده شایسته دفاع نیستند. مترجمها آنچنان بی مبالات و بی پروا پیش رفته اند که گوئی این فیلم مخاطبی جز خردسالان ندارد ! آنچه بعضا جبران این کاستی بزرگ را میکند فقط و فقط هنرمندی گویندگان است وگرنه دوبله های این فیلم در هر دو نسخه (از نظر محتوا و اصالت) قابل دفاع نیست . من به برخی از این تحریفها (بعنوان نمونه) اشاره میکنم.



برخی از اشتباهات و تفاوتهای اساسی دو دوبله 


(1)    در دوبله دوم عنوان بندی فیلم  در بخشهای مهم توسط جلال مقامی گفته میشود اما در دوبله اول خیر.
(2)   در دوبله دوم برخی دعاها وجود دارد مانند دعای اول فیلم که دکتر بالای سر مادر الیور میخواند (دوبله اول صدائی شنیده نمیشود)
(3)    دوبله اول صدای اضافی مادر الیور ( خواهش میکنم بچه رو بدید بغلم) را دارد و در دوبله دوم نیست. (در نسخه اصلی هم نیست)
(4)    صحنه مشروب خوردن بامبل از دست کورنی که با ناز و اداهای خانم کورنی همراه است در دوبله دوم حذف شده است. سیمین سرکوب در دوبله اول سنگ تمام میگذارد. این صحنه صرفا بخاطر ممونع بودن نمایش تصویر خوردن مشروب در اوایل انقلاب کلا از فیلم حذف شده است. (هرچند در دوبله اول هم از مشروب به معجونی که لازم است وقتی بچه ها دلشون درد گرفت داخل چائیشون ریخته بشه یاد میشود!  
(5)    بامبل در دوبله اول فیلم میگوید امروز الیور توئیست 10 ساله میشود اما در دوبله دوم و دقیقا در همان صحنه میگوید وی امروز 9 ساله میشود! (نسخه اصلی : 9 ساله)  
(6)    صحنه آموزش دستمال دزدی فاگین و داجر به الیور در نسخه دوم دوبله نشده است ( بانیان دوبله و ترجمه این فیلم بطور کلی مخاطب اصلی این فیلم را بچه ها میدانستند و فکر میکردند این صحنه ها برای کودکان بد آموزی دارد و بايد حذف شود )
(7)    یکی از اشتباهات فاحش دوبله اول تلفظ راجر بجای داجر است (داجر تردست ) 
(8)    در دوبله اول اسم آقای سووربری بشکل ساربری تلفظ میشود اما در دوبله دوم شکل صحیح ادا میگردد.
(9)    در دوبله اول نام سایکس ، ساکس تلفظ میشود اما در دوبله دوم سایکس .
(10) در دوبله اول شغل آقای بامبل فراش پرورشگاه است اما در دوبله دوم با عنوان خادم کلیسا از آن نام برده میشود.

برخی موارد جالب در تفاوتهای در ترجمه 


(1)    بعد از مرگ مادر الیور  و از زبان دکتر :
 
دوبله اول  : همون داستان همیشگی. بازم یه بچه ی حرومزاده  (با صدای سیامک اطلسی)
دوبله دوم : تموم کرد. خدا رحمتش کنه !  (با صدای ناصر احمدی)
اصل فیلم: . I See     The Old Story. No Wedding Ring
 
(2)    در دوبله اول در ابتدای فیلم متنی روی صفحه نشان داده میشود که در دوبله با صدای خسروشاهی و منانی اینچنین قرائت میشود :
نسخه اصلی :
Oliver Twist Cried Lustily . If He Had Known That He Was to Graw up Under the Tender Mercies of the Beadle and the Matron . He would Have Cried Even Louder
دوبله اول : الیور توئیست در نخستین روز تولد بشدت گریه میکرد اما اگر میدانست سرنوشتش اینست که با رنج و گرسنگی و بی مهری در یک پرورشگاه بزرگ شود قطعا شدیدتر گریه میکرد (با صدای خسرو خسروشاهی)
گویش همین چند جمله و ناشیگری خسروشاهی در تمام نکردن دقیق گویش در انتهای تصویر این کلمات منجر به از دست رفتن  دو جمله سریع در دوبله ی صحنه بعدی که بلافاصله  با سلا م واحوالپرسی بامبل و خانم کورنی توام میشود گردیده است.
در دوبله دوم  :  الیور توئیست کوچولو بشدت گریه میکرد اما اگر میدانست که قرار است تحت سرپرستی بیدل و کورنی مدیره موسسه بزرگ شود شدیدتر گریه میکرد  (با صدای اکبر منانی)
 
(3)    وقتی بامیل شرح میدهد چگونه اسم الیور را گذاشته است:
دوبله اول : ... با اجازتون من براش اسم گذاشتم ... اسم بچه های یتیمو بترتیب الفبا میذاریم . یکی از بچه به اس افتاد ، سووابل گذاشتیم . این یکی به تی افتاد توئیست گذاشتیم ... (به صیغه جمع متکلم مع الغیر- ما- دقت شود)
دوبله دوم:  ... من اسم روش گذاشتم ... بترتیب حروف الفبا براشون اسم میذارم. اسم بچه قبل ازین پ بود اسمشو گذاشتم پاپل! . این یکیم ت بود اسمشو گذاشتم توئیست (به صیغه مفرد و متکلم وحده - من - دقت شود)
  
(4)    صحنه مشهوری که در آن الیور غذای اضافه میخواهد:
دوبله اول : ببخشین آقا ، بازم میخوام سیر نشدم ...
دوبله دوم: خواهش میکنم آقا ، من بیشتر میخوام ...  (که ترجمه مناسب تریست)
نسخه اصلی : please sir I want somw more
و ... نمونه های بسیار دیگر.
 
 
 
برخی از هنروریهای گویندگان در دوبله
 
 
الیور توئیستناهید امیریان در هر دو دوبله بجای الیور صحبت کرده است . وی در نسخه دوبله اول صدای قابل انعطافی ندارد و جملات بشکلی خشک و باسمه ای و صرفا از روی کاغذ ادا میکند. اما  همین گوینده در دوبله دوم کار بهتری ارائه میکند. الیور صدائی منعطف و حساستر با زیر و بمهای خاص خود را دارد. طبیعی است گذشت زمان ازین گوینده یک دوبلور زبده تری خلق کند. برای نمونه به صحنه ای که نوا کلیپول مادر الیور را بدکاره میخواند اشاره میکنم. واکنش الیور به این شخص و کتک مفصلی که به وی و همسرش و مادر وی میزند با اصوات احساسی الیور بخوبی تفاوت دو دوبله را نشان میدهد. امیریان با سن 15 سالگی برای دوبله اول جای الیور نشست و با توجه به سنش و اینکه آن سالها سالهای اولیه کارش بودند یادگاری که از او در دوبله اول برجاست یک اثر فاخر است . اهمیتی ندارد که گاهی شنونده حس روخوانی و عدم انعطاف صدا را تشخیص میدهد (چیزی که در کارهای نوشابه امیری در سالهای اولیه کارش خیلی بیشتر به چشم می آید. بخصوص کارهائی که بجای شهرام در سینمای فیلمفارسی اجرا شدند) . امیریان در دوبله دوم یک دوبله ارائه نمیدهد و در ریف کسانی چون مقبلی و هاشم پور و عرفانی بشکلی حیرت انگیز پشت میکروفون بازی کرده و تمامی زیروبمهای صدایش حکایت از این هنروری دارد. بدون شک حضور او در کنار بزرگان دوبله در فیلمهای بزرگ بود که یک گوینده بسیار توانمند در بخش کودکان از او خلق کرد .
 
 
 
فاگین . نابغه بی بدیل دوبله مرحوم عزت اله مقبلی که در هر دو نسخه بجای فاگین صحبت کرده است در هر دو سنگ تمام میگذارد. در نگاه اول هر دو دوبله یکسانند اما دقت مضاعف حاکی از آنست که وی در دوبله اول بسیار با هیجانتر و احساسی تر جملات را ادا میکند. ضرباهنگ گفتار مقبلی در دوبله اول خیره کننده است و فراز و فرودها کم نظیر. مقبلی در هر نقشی که صحبت کرد چنان به آنکه جایش صحبت میکرد شخصیت میداد که گوئی به هیچ عنوان نمیتوان آن شخصیت را با صدای کس دیگری حتی تحمل کرد. اگر الک گینس فاگینی در این فیلم خلق کرد که تا دنیا دنیاست هیچ بازیگری نتواند چنین شخصیتی بیافریند یقین بدانید هیچ گوینده دیگری نیز غیر از مقبلی نخواهد تواست چنانکه او بجای فاگین صحبت کرد هنروری کند. بیاد داریم که بجای الیور هاردی و حتی لوئی دوفونس هم هنرمندان بزرگی بعدها صحبت کردند اما آنچه مقبلی اجرا کرد چون تابلوئی اصیل بود و دیگران فقط از روی آن نقاشی کردند. تفاوت صدای مقبلی در دو نسخه آنکه در دوبله دوم صدای وی  که با آرامش و طمئنینه بیشتری شنیده میشود به حیله گریهای ذاتی فاگین بسیار بسیار برازنده تر است. مخصوصا در لحظاتی که فاگین با گوشه چشم و با نجوا مخاطب خود را مورد خطاب قرار میدهد .
 
 
 
سایکس . مرحوم خسرو شایگان هنرمند نامی عرصه دوبله در نسخه اول این فیلم بجای بیل سایکس (دزد جانی و خطرناک) صحبت میکند. همین نقش را در دوبله دوم حسین عرفانی اجرا میکند. شایگان همیشه در نقشها سنگ تمام میگذاشت. اجرای او بجای رابرت نیوتون در این نقش قابل تحسین است اما یکی از اشکالاتی که برخی بر صدای شایگان وارد میدانند آنست که صدای وی در اکثر نقشها یکسان و با ریتمی همگون اجرا میشود و این نقش نیز فارغ ازین ماجرا نیست. عرفانی به مدد گویندگیهای مکررش بجای لاتهای عمدتا فیلمفارسی مهارتی شگرف در این حطیه داشت (و البته دارد). او در دوبله دوم فوق العاده است. آنچنان غرولندهای سایکس را بشکلی باورپذیر ساخته و پرداخته میکند و آنچنان گاهی تلفظ ادیبانه کلمات را رها و با لحنی لات گونه صحبت میکند که بدون هیچ شکی میتوان ادعا کرد عرفانی خود سایکس است. یکی از مشهورترین نقشهائی که رابرت نیوتون بازی کرد نقش جان سیلور در جزیره گنج بود که البته در نسخه قدیمی تر آن خود مرحوم شایگان بجای همین نقش اما با بازی والاس بیری صحبت کرده بود.
 
 
بامیل.پرویز فیروزکار در نسخه اول و صادق ماهرو در نسخه دوم بجای آقای بامبل (با بازی فرانسیس ال سولیوان) صحبت کرده اند. هر دو فوق العاده اند. ایندو چنان در نقش خود فرو رفته اند که جدا کردن تک تک آنها  ازین شخصیت و حق را به یکی دادن بی انصافی است. اگر ریزه کاریهای اصواتی ماهرو (به مدد سالها گویش بجای افراد چاق یا زمخت و حتی کارتونی) بر فیروزکار می چربد ، صدای تنومند و استوار فیروزکار که کاملا با چهره بامبل همخوان است قابل دفاعتر می نماید. سولیوان در پروژه قبلی دیوید لین یعنی آرزوهای بزرگ هم در نقش وکیلی با نام گارجری ، بازی فوق العاده ای ارائه کرده بود. در آنجا حسین عرفانی بود که بجای این شخصیت با گویندگی تحسین برانگیزی صحبت میکرد... هرچند بامبل دیکنز در رمان معروفش بسیار خشن تر از بامیل دیوید لین است اما سولیوان و بخصوص فیروزکار در ترسیم شخصیت خشن اما بسیار محقر این شخصیت بسیار موفقند.
 
 
انسی . در دوبله اول خانم سیمین دخت احساسی و در دوبله دوم خانم رفعت هاشم پور بجای این شخصیت صحبت کرده اند. سیمین احساسی از گویندگان بسیار توانمند دهه های 40 و 50 بود که بجای زنان جوان و عمدتا زیبا روی صحبت میکرد. وی در فیلمهایی چون صلیب آهنین ، روز شغالو حتی پس از انقلاب در آثار انگشت شماری فیلم نظیر سریال رامون کاخال(بجای سیلوریا همسر رامون) هم صحبت کرد اما وقتی موفق به اخذ مدرک دکتری خود در رشته آزمایشگاههای طبی شد بطور کلی دوبله را کنار گذاشت. وی در حال حاضر رئیس هیئت مدیره و مدیر یکی از آزمایشگاه های پزشکی در تهران است که در سال 1389 مجوز رسمی گرفته است. قدر مسلم آنکه وی در هر شکلی هنر خود را فدای شغل خود کرد. اگر امروز ما او را (گاه از آنسوی ایران و جهان) میشناسیم بخاطر هنر اوست وگرنه معروفیت در پیشه و شغل، گستره ای حداکثر به اندازه یک شهر دارد و بس، و او در هرشکل قدر این موهبت را ندانست اما بخاطر هنروالایش در گذشته همچنان در یادهاست. احساسی در دوبله نخست بجای نانسی بسیار خوب ظاهر شده است. اگرچه تمام تلاش او در درجه اول تمرکز روی سینک شدن روی والش است اما هرگز از غلیان احساسات چیزی کم نمیگذارد. فریادها ، گریه ها ، خنده ها ، پوزخندها و غرولندهای نانسی را با حساسیتی خاص اجرا میکند اما بعضا در تغيير فرکانسهای ناگهانی صدای نانسی فوق العاده عمل نمیکند. صدای سیمین دخت صدایی زیبا و رمانتیک است و حسرت وجود چنین صداهایی در  مخیله عشاق دوبله دردی جانکاه است.وی در این فیلم بجای خانم امی ونس در نقش خانم بدوین هم صحبت کرده است که در دوبله دوم خانم آذر دانشی این نقش را ایفا میکند. در دوبله دوم رفعت هاشم پور بجای نانسی صحبت میکند. هنر رفعت بر هیچکس پوشیده نیست. او همواره یک سروگردن از تمامی خانمهای دوبله بالاتر بود. شدت احساسات وی در تمامی فیلمها بی نظیر و گاه فراتر از بازی خود بازیگر است. در اولیور توئیست نیز کار رفعت درخشان است. بعنوان مثال لحظه ای که نانسی الیور را در خیابان به دام می اندازد و با دروغ و دغل نزد مردم وانمود میکند که الیور از خانه گریخته و باید بازگردد ، بازی رفعت از خود بازیگر فراتر میرود. وی با دریافت دقیق حس بازیگر و انعکاس آن در صدای خود جانی دوباره به تمام دیالوگهای نانسی بخشیده است اما چیزی که نباید از آن غافل شد اجرای صحیح صدای نانسی در صحنه هائی است که خصلت لاتی این زن نمود دارد. در چنین صحنه هائی سیمین احساسی موفقتر از رفعت عمل میکند. بخصوص در صحنه ای که نانسی دست به کمر و چهره به چهره و در مقابل دیدگان فاگین و دستیارانش  با سایکس لات دهن به دهن میشود. براون لو . این شخصیت (که به اشتباه در این فیلم پدر بزرگ الیور معرفی میشود و همانطور که در داستان اصلی گفته شد الیور در واقع برادر زاده همسر براون لو است و نه نوه او ) شخصیتی مهربان و دوست داشتنی است. مدیران دوبله با چنین برداشتی دو صدای مهربان را برای وی برگزیده اند. مرحوم پرویز نارنجیها در دوبله اول و ایرج رضائی در دوبله دوم بجای این بازیگر سرشناس قدیمی صحبت کرده اند. هر دو فوق العاده اند. فکر نمیکنم کسی باشد که صدای یکی را بخاطر توان بیشتر به دیگری ترجیح دهد مگر آنکه ذائقه وی یکی را بیشتر بپسندد. گاهی انسان حیرت میکند که دو نفر چگونه میتوانند آنچنان صدای خود را بجای یک نفر تثبیت کنند که صدای هرکدام را بتوان با جان و دل بجای وی پذیرفت حال آنکه دو صدا به هیچ عنوان صدائی مشابه یا یکسان نباشند . در برخی صحنه ها (مشخصا صحنه های کتابخانه و دادگاه) ، صدای رضائی مهربانتر و رئوفتر است اما از ذات صدای نارنجیها آنچنان رعفت و مهر تراوش میکند که تک موردها قابل اغمازند.
 
 
 
سایر گویندگان هر دو دوبله نیز با دقت خاصی نقشهای خود را اجرا کرده اند. از خانم سیمین سرکوب و آزیتا لاچینی (گویندگان نقش خانم کورنی در دو دوبله) بگیرید تا کسانی که هرکدام دو نقش را در هر نسخه به یادگار گذاشته اند. اصغر افضلی در دوبله دوم هم بجای آقای گریم ویکصحبت میکند و هم بجای آقای سووربریسیامک اطلسی در دوبله اول هم بجای مانکسگویندگی میکند و هم بجای دکترابتدای فیلم و همچنین مهدی آرین نژاد که در دوبله اول هم افسر پلیس  را میگوید و هم سووربری را. محمد بهره مندی در هر دو دوبله نوا کلیپولرا به شکلی مشابه و با صدائی تغییر یافته به نمایش میگذارد.